Inte långt från Mitt i Fågelsången. Med drivrem, vattenpump och generator. Nejdå, idag blev jag påkörd i en rondell. Av en tomte i höger fil som fick för sig att det är där man ska ligga om man ska köra ett helt varv. Han hade initialt ingen aaaaning. Om att han gjort fel men insåg nog tillslut att det inte blev rätt.

و همیشه حرفهایی هست برای نگفتن! حرفهایی که هیچگاه سر بر ابتذال گفتن فرود نمی آورند. بگذار دنیا را آب ببرد. به دنبال آرام ش می گردد. مشق شب بچه ها را زیاد می کنی! نوشته شده در ساعتتوسط آیرونا. راحت تر از روزی كه آمد. اگر چه لحظه ای صورتش غمگين شد. تا اثبات كند حرف هايش راست بود. بی تو من می ميرم! تجربه هايش با من را به حراج بگذارد. قلب مشتری در وسوسه سوداگرش. مثل باران به خورد زمين. از روی بچگی خيانت مي كرد! .

وای از این درد کهنه. وای از این قفل باز نشده. قصه های بی بازگشت تکراری. پری های قصه را دیو ها ميکشند. دروغ است هرچه شاهزاده سوار بر تک شاخ سفید. اینجا ققنوسها دوباره متولد نمیشوند. اما من که خوابم نمیاد.

ای کاش سرنوشت اشتباه می نوشت. دست و دلم به نوشتن نمیرود. به دنبال یاد گرفتن کلامی ساده. برای آغاز کردن راه دشوار زندگی. باید کودکی را یاد آورد. گریه ی از سر نادانی. کودکی همیشه در وجودت باشد. زمان است که کودکی را از ما گرفته. و سختی را به ما عطا نموده.